دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
جوادی

حضرت آیت الله جوادی آملی با بیان این که راه عاقل شدن جامعه، حسيني شدن است گفتند: کاري که بر خلاف گفته نظام و رهبري نظام انجام شودظلم و جهل است.

 به گزارش خبرگزاری «حوزه» این مرجع تقلید در آخرین برنامه "نهضت سيّدالشهداء بر مدار عقل و عدل"  اظهارداشتند: اگر برکات فراواني در عقلانيّت جامعه هست آن برکات را در زيارت حضرت سيّدالشهداء مي‌بينيد؛ يعني راه عاقل شدن جامعه, حسيني شدن است؛ راه عادل شدن جامعه, حسيني شدن است؛ آ‌ن‌که عاقل است از مسير حسين‌بن‌علي(ع) دارد به کمال مي‌رسد و آن‌که عادل مي‌شود از مسير حسين‌بن‌علي است.

عزاداري‌ها را نبايد «مشوب» به جهل و ظلم کرد. کاري که بر خلاف گفته نظام و رهبري نظام است، اين ظلم است؛ کاري که بر خلاف نظام و رهبري نظام است، اين جهل است. اگر ما واقعاً خواستيم عزاداري ما عاقلانه و عادلانه باشد و حسيني باشد و ثواب فراواني هم که در انتظار عزاداران سيّدالشهداء است به ما برسد، بايد بکوشيم کاري که بر خلاف عقل و عدل است نکنيم.

متن کامل سخنان حضرت آیت الله جوادی آملی بدین شرح است:

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

أعظم الله أُجورنا و أُجورکم بمصابنا بالحسين(عليه السلام) و جعلنا و إيّاکم من الطالبين لثاره(عليه الصلاة و عليه السّلام)

نهضت سيّد شهداي جهان حسين‌بن‌عليبنأبیطالب(صلوات الله و سلامه عليهما) بر اساس اينکه خود حضرت همانند پدرشان «مَعَ‏ الْحَقِ يَدُورُ مَعَه حَيْثُ مَا دَار»؛[1] لذا عقل و عدل در سيره و سنّت آن حضرت دور مي‌زد و نهضت آن حضرت عقل‌مدار و عدل‌محور بود; يعني جامعه‌اي مي‌تواند حسيني فکر کند و بينديشد که عاقل و عادل باشد. تشيّع در حقيقت عقل‌مداري و عدل‌محوري است و اگر کسي بخواهد از نهضت آن حضرت طَرْفي ببندد، هيچ چاره‌اي جز عقلانيّت و عدل ندارد. اين مطلب را که به عرضتان رسيد، از سه راه مي‌شود اثبات کرد: يکي از طريق زيارتنامه‌هاي فراواني که وارد شده است, دوم از کلمات و ادعيه و مناجات و سخنان خود آن حضرت و سوم هم از بررسي عقلي و تحليل علمي سيره و سنّت آن حضرت می توان به دست آورد.

وجود مبارک حسين‌بن‌علي(سلام الله عليه) در آغاز نهضتش فرمود: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَ‏ الْحَقَ‏ لَا يُعْمَلُ‏ بِهِ‏»[2] و براي اينکه مردم در مدار حق زندگي کنند، کوشيد که مردم را عاقل و عادل کند که اين کار در همه شئون آن حضرت جلوه مي‌کرد، مخصوصاً در جريان کربلا. اين چند روزي که حضرت در کربلا بودند، کاملاً عقل و عدل از کلمات و قيام و قعود آن حضرت موج مي‌زد؛ در نصيحت‌هايي که نسبت به زيردستان خود مي‌کردند، بر اساس عقل و عدل بود؛ به فرزندان, به خواهران و دخترانشان مي‌گفتند هرگز چيزی که از عظمت و جلال و شکوه شما مي‌کاهد نگوييد. مستحضريد که روز عاشورا اوّلين تيري که از اردوگاه يزيد به طرف خيام سالار شهيدان(سلام الله عليه) آمد تيري بود که عمرسعد زد، براي اينکه ديگران شهادت دهند و او جايزه بگيرد «وَ أَقْبَلَتِ‏ السِّهَامُ‏ مِنَ الْقَوْمِ کَأَنَّهَا الْقَطْرُ»؛[3] مانند قطرات باران تير مي‌آمد. در آن فضا وجود مبارک حسين‌بن‌علي به فرزندان و به خواهران و دخترانشان فرمود: «فلا تَشُکُّوا و لا تقولُوا بأَلسنَتِکُم ما يُنقِصُ مِنْ قَدرِکُم»؛[4] چيزي که از جلال و عظمت و شکوه شما مي‌کاهد نگوييد, حرکتي, سکوني, کاري, رفتاري, گفتاري, نوشتاري که از منزلت والاي دودمان ما بکاهد نگوييد. انسان وقتي عاقل است، حرفِ غير علمي نمي‌زند؛ وقتي عادل است، از مسير فاصله نمي‌گيرد.

در شب عاشورا جايگاه عدّه‌اي را هم به نام‌هايشان در بهشت نشان داد؛ بعد از اينکه فرمود اين مردم با من کار دارند و با شما کار ندارند، اگر خواستيد برويد آزاد هستيد؛ دست زن و بچه‌هايتان را بگيريد و از اين سرزمين بيرون برويد، چون آمدنِ به طرف کربلا ممنوع است; ولي رفتن از کربلا ممنوع نيست، راه يک طرفه بسته است؛ ولي سعي کردند در حضور آن حضرت بمانند، آن‌گاه وجود مبارک سالار شهيدان جاي اينها را در بهشت نشان آنها داده است؛ اين نشان مي‌دهد که اگر کسي حق‌مدار بود, عقل‌مدار بود و عدل‌محور بود سعي مي‌کند جهاني را عاقل و عادل کند. وجود مبارک حسين‌بن‌علي در تمام سخنراني‌هاي خود جز حق چيزي نگفته بود و همچنين جز عقل و عدل چيزي نگفته بود. اين زيارتنامه‌هايي که مي‌خوانيم ما را مأمور و موظف مي‌کند که به آن عمل کنيم. در زيارتنامه‌هاي حضرت مي‌خوانيم: «وَ دَعَوْتَ‏ ﴿إِلي‏ سَبِيلِ‏ رَبِّکَ‏ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾[5]»[6] و در بخشي از زيارت‌ها مي‌خوانيم: «لَبَّيْکَ‏ دَاعِيَ اللَّهِ إِنْ کَانَ لَمْ يُجِبْکَ بَدَنِي عِنْدَ اسْتِغَاثَتِکَ»؛[7] وقتي که شما گفتي «هَل مِن ناصِر ينْصُرُني»[8] من نبودم که با بدنم شما را ياري کنم، هم‌اکنون با عقلم, با درايتم, با هوشم, با «سمع» و «بصر» و «فؤاد» خود شما را ياري مي‌کنم؛ يعني مکتب عقل‌مدار شما را مي‌فهمم, مکتب عدل‌محور شما را مي‌فهمم و عمل مي‌کنم. اگر به ما گفتند دعا در کنار «قبّه» آن حضرت مستجاب است و اگر گفتند شفا در تربت اوست و اگر گفتند صدها برکات به وسيله حسين‌بن‌علي نصيب جامعه اسلامي شده است، همه اينها تفسير عمليِ اين دو عنصر محوري است. شما روايات عقل را نگاه کنيد, روايات عدل را نگاه کنيد، بعد آنچه درباره زيارت حضرت و برنامه‌هاي حسين‌بن‌علي(سلام الله عليهما) هست بررسي کنيد، مي‌بينيد همه اينها تفسير عقل و عدل است. اگر برکات فراواني در عقلانيّت جامعه هست آن برکات را در زيارت حضرت سيّدالشهداء مي‌بينيد; يعني راه عاقل شدن جامعه, حسيني شدن است؛ راه عادل شدن جامعه, حسيني شدن است؛ آ‌ن‌که عاقل است از مسير حسين‌بن‌علي دارد به کمال مي‌رسد و آن‌که عادل مي‌شود از مسير حسين‌بن‌علي است.

براي اينکه ببينيم نماز ما مورد قبول واقع شده است يا نه، يک راه صحيح وجود دارد و همچنين براي اينکه ببينيم عزاداري ما مورد قبول واقع شده است يا نه، راه صحيح وجود دارد؛ درباره نماز فرمودند، نماز آن است که انسان را از زشتي باز دارد: ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ﴾.[9] اگر کسي نماز ظهر و عصر را خواند، تا غروب امتحان‌هاي فراواني پيش آمد و او سرفراز از اين آزمون‌ها به در آمد، خدا را شاکر باشد که نمازش قبول شد، زيرا چيزي که جلوي زشتي را مي‌گيرد نماز است و اگر ـ خداي ناکرده ـ تا عصر در آزمون‌ها موفق نشد و دست به گناه زد و آلوده شد، بداند که نماز او گرچه از نظر فقهي صحيح است و اعاده و قضا ندارد، لکن مقبول کلامي نيست که پاداش آن‌چناني به چنين نمازگزاري عطا شود. در جريان عزاداري سالار شهيدان هم همين‌طور است؛ عزاداري‌ها را نبايد «مشوب» به جهل و ظلم کرد. کاري که بر خلاف گفته نظام و رهبري نظام است، اين ظلم است؛ کاري که بر خلاف نظام و رهبري نظام است، اين جهل است. اگر ما واقعاً خواستيم عزاداري ما عاقلانه و عادلانه باشد و حسيني باشد و ثواب فراواني هم که در انتظار عزاداران سيّدالشهداء است به ما برسد، بايد بکوشيم کاري که بر خلاف عقل و عدل است نکنيم.

وجود مبارک سيّدالشهداء در شب عاشورا جاي بسياري از افراد را به آنها نشان داد و بسياري از بزرگان نقل کردند هر چه به ظهر عاشورا نزديک مي‌شد، چهره حضرت بشّاش‌تر مي‌شد و آن نماز معروف ظهر عاشورا را هم که همه به ياد داريد؛ معلوم مي‌شود اين حسين‌بن‌علي «مَعَ‏ الْحَقِ يَدُورُ مَعَه حَيْثُ مَا دَار» در تمام حالات آن حضرت هست. بنابراين بررسي نهضت کربلا بهترين نشان و علامت اين است که آن حضرت مانند علي‌بن‌ابيطالب(سلام الله عليهما) «مَعَ‏ الْحَقِ يَدُورُ مَعَه حَيْثُ مَا دَار». اينکه مي‌بينيد عدّه‌اي الآن گرفتار تکفيري و سلفي و داعشي‌ها و امثال آنها هستند، چون از مکتب عقل و عدل علوي فاصله گرفتند. حضرت در ظهر عاشورا آن حرف‌ها را زد و وقتي خواست از اسب به روي زمين بيفتد، آن حالت‌ها را داشت. در خود قتلگاه کلمات طيّب و طاهري از او صادر شد. چشمان مطهّر او را خون گرفته بود، ديد سينهٴ مطهّرش سنگين است فرمود کيستي؟ «لَقَدِ ارْتَقَيتَ مُرتَقاً عَظيماً» کيستي؟ هر که هستي بدان جاي بلندي نشسته‌اي! بلنديِ اين جايي که تو نشستي براي آن است که «طالَما قَبَّلَهُ رَسُول الله»[10] پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين‌جا را مکرّر مي‌بوسيد؛ گاهي دکمه‌هاي پيراهن حضرت باز مي‌شد، پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از گلوي تا سينه حضرت را مکرّر مي‌بوسيد. حضرت فرمود: جاي بلندي نشسته‌اي: «لَقَدِ ارْتَقَيتَ مُرتَقاً عَظيماً طالَما قَبَّلَهُ رَسُول الله»؛ پيغمبر اين‌جا را مکرّر بوسيد. مردم تعجّب مي‌کردند که چرا پيغمبر اين همه نسبت به حسين‌بن‌علي(سلام الله عليهما) اظهار محبّت مي‌کند بعضي از بزرگان نقل کردند که پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) روي منبر مشغول سخنراني بود، حسين‌بن‌علي کودکي بود وارد مسجد شد همه ديدند پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از روي منبر بلند شد آمد پايين و حسين‌بن‌علي را در بغل گرفت و بُرد بالاي منبر و روي زانوي خود نشاند و زير گلوي او را مي‌بوسد, لب و دندان او را مي‌بوسد، مردم تعجّب کردند که چرا اين همه محبّت نسبت به حسين‌بن‌علي روا می دارد، آن بيانات نوراني که «حُسَيْنٌ‏ مِنِّي‏ وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن»[11] اين براي بزرگسالان کافي بود؛ اما جريان کربلا پنجاه سال بعد از رحلت پيغمبر رخ مي‌دهد، آنها که اين حديث معروف «حُسَيْنٌ‏ مِنِّي» و ساير احاديث فراوان ولايت و امامت آن حضرت را شنيدند که در کربلا نبودند؛ اينها که فعلاً نوجوان هستند و در کربلا مي‌توانند به سنّ شصت و هفتاد سالگي برسند، آنها مي‌توانند بگويند ما در مسجد مدينه چنين صحنه‌اي را ديديم. اگر حضرت اين کار را نمي‌کرد و در حضور همه لبان مطهّر حسين‌بن‌علي را نمي‌بوسيد، در مجلس شام کسي نمي‌گفت يزيد نزن! من خودم در مدينه ديدم پيغمبر اسلام لبان حسين‌بن‌علي را مي‌بوسد.[12] آن روز فهميدن که چرا در حضور همه و در حضور نوجوان‌ها و کودکان، لبان مطهّر حسين‌بن‌علي را مي‌بوسد. خيزُران ـ به ضمّ زا ـ درختي است در هند که اين نظير چوب‌هاي معمولي نيست، بعضي از درخت‌ها مستحضريد که چوب آنها خيلي محکم است و اين درخت هم چوب آن بسيار محکم است و از طرفي هم انعطاف دارد که برخي از لوازمی که سلاطين داشتند يا براي زدن مي‌خواستند انتخاب کنند از چوب خيزُران انتخاب مي‌کردند، اين خيزُران را يزيد ملعون تهيه کرده بود و اين خيزُران در دست او بود، وقتي اين خيزُران را بلند کرد بعضي‌ها گفتند نمي‌زند; ولي ديدند اين خيزُران را فرود آورد و در حضور حجّت بالغهٴ الهي علي‌بن‌الحسين و زينب کبرا(سلام الله عليهما) و بچه‌هاي ابي‌عبدالله اين لب و دندان را که جز حق, جز عقل, جز عدل چيزي از اين لبان مطهّر صادر نشد، اين لب و دندان را هدف قرار گرفت «اَلسَّلامُ عَلَي الْحُسَيْنِ وَعَلي‏ عَلِي بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلي‏ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلي‏ اَصْحابِ الْحُسَيْنِ».[13]

«السّلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

«غفر الله لنا و لکم و الحمد لله ربّ العالمين»

[1]. ر.ک: الفصول المختارة، ص97؛ «عَلِيٌّ مَعَ‏ الْحَقِ‏ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُ مَا دَار».

[2]. تحف العقول, ص245.

[3]. اللهوف علی قتلی الطفوف، ص100.

[4]. موسوعة کلمات الامام الحسين(عليه السلام)، ص 592.

[5]. سوره نحل, آيه125.

[6]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج4، ص574.

[7]. کامل الزيارات، ص230.

[8]. ر.ک: اللهوف علی قتلی الطفوف، ص116 و 117؛ «قَالَ وَ لَمَّا رَأَی الْحُسَيْنُ(عليه السلام) مَصَارِعَ فِتْيَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَی لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَی هَلْ‏ مِنْ‏ ذَابٍ‏ يَذُبُ‏ عَنْ‏ حَرَمِ‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏(صلّی الله عليه و آله و سلّم)‏ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا...».

[9]. سوره عنکبوت, آيه45.

[10]. ناسخ التواريخ، ج2، ص390.

[11]. الإرشاد في معرفة حجج الله علی العباد ؛ ج‏2، ص127؛ «حُسَيْنٌ‏ مِنِّي‏ وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ».

[12]. الإرشاد في معرفة حجج الله علی العباد، ج‏2، ص114 و 115؛ «وَ أَمَرَ بِإِحْضَارِ الرَّأْسِ فَوُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ جَعَلَ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ يَتَبَسَّمُ وَ فِي يَدِهِ قَضِيبٌ يَضْرِبُ بِهِ ثَنَايَاهُ وَ کَانَ إِلَی جَانِبِهِ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ(صلّی الله عليه و آله و سلّم) وَ هُوَ شَيْخٌ کَبِيرٌ فَلَمَّا رَآهُ يَضْرِبُ بِالْقَضِيبِ ثَنَايَاهُ قَالَ لَهُ ارْفَعْ قَضِيبَکَ عَنْ هَاتَيْنِ الشَّفَتَيْنِ فَوَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُهُ لَقَدْ رَأَيْتُ‏ شَفَتَيْ‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏(صلّی الله عليه و آله و سلّم) عَلَيْهِمَا مَا لَا أُحْصِيهِ‏ کَثْرَةً تُقَبِّلُهُمَا ثُمَّ انْتَحَبَ بَاکِياً فَقَالَ لَهُ ابْنُ زِيَادٍ أَبْکَی اللَّهُ عَيْنَيْکَ أَ تَبْکِي لِفَتْحِ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنَّکَ شَيْخٌ قَدْ خَرِفْتَ وَ ذَهَبَ عَقْلُکَ لَضَرَبْتُ عُنُقَکَ فَنَهَضَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ صَارَ إِلَی مَنْزِلِهِ».

[13]. کامل الزيارات، ص178.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha